اسم من ویکتور است ، نام دوستان من فقط است. من می خواستم به نوعی رابطه جنسی گروهی امتحان کنم و دختر را با دوست پسرش گری لعنتی کنم. من به چندین آشنایان یک دختر پیشنهاد کردم و یکی از آنها موافقت کرد. من اسم نمی کنم. خوب ، حافظه تصمیم گرفت که رابطه جنسی ما را به صورت ویدیویی ضبط کند. دوست دختر جوان و زیبایی است با موهای تیره زن و شوهر سکسی و چهره ای زیبا. من او را روی نیمکت نشستم و درست پشت سر او نشستم. گری شروع به استمناء کلیت خود کرد و به نظر می رسد حتی انگشت خود را در واژن او قرار داده است. او برانگیخته شد و می خواست اعضای ما را در دهانش بگیرد. بعد از یک بیدمشک خوب ، من شروع کردم به لعنتی او در بیدمشک ، و دوستان من در آن زمان او را به دهان خود داد. سپس مکانها را تغییر دادیم. او به سرطان مبتلا شد و سرگا آهنگ خود را به پشت سرش انداخت و همه را به درون بیدمشکش انداخت و با سرعت بی نظیری شروع به لعنتی کرد. و من سعی کردم تا حد امکان عمق بند خود را در دهان او پر کنم. و آنها دوباره مواضع را تغییر دادند :) من آن را روی شکمم روی تخت گذاشتم و از پشت کاشت در حالی که او دوستم را مکید. بیدمشک آنقدر صاف و تمیز است ، گویی موهایش هنوز رشد نکرده است. دوست من اول تمام شد و تمام آنچه را که جمع کرده بود به دهانش انداخت. این مرا حتی قوی تر کرد و من اسپرم را بر روی الاغ او پاشیدم ، به سختی وقت داشتم دیک مرا از سوراخ خود بیرون بیاورم.